عید
شاید یک هفته مانده بود به عید اولین عید ِ بودن با تو اولین عید ِ نبودن ِ مادربزرگت اولین عید تنها بودن پدربزرگت برایت چند تا سی دی خریدم که بنشینی و ببینی!..شاید هم بخوابی و ببینی! ... من و مامان رفتیم سراغ ِ آماده کردن ناهار..ناهار آماده شد....غذا خورده شد...غیبت ها کردیم...خندیدیم..حرف زدیم..یک لحظه پاک یادمان رفت که تو هم هستی..بس که آرام زل زده بودی به تلویزیون... ...
نویسنده :
باران
10:57